ویتگنشتاینِ متقدم، در پایان رساله منطقی-فلسفی خود جملهای دارد که بسیار مشهور است: «از آنچه نمیتوان دربارهاش سخن گفت، باید به سکوت درگذشت«. تفاسیر زیادی نسبت به این جمله وجود دارد، و از جملهی آنها تفسیری است که به متن رساله بیوفا است و منظور من از آوردن این جمله، همین تفسیر است. صرف نظر از بررسی جمله در ادامه و پایان متن، و همچنین از دید حلقه وین، آن نوع تلقی که از این سخن یافت میگردد همان سکوت عرفانی است از عالمی که در قالب کلمات نمیگنجد. سکوت در اینجا تجربهای است که سالک از مستحیل شدن در بیصورتی به دست میآورد، آن را که فناء مینامند. و در ادامه نیز باز از وصف آن عاجز است. چه آن که از مدهوشی در آمده لغتی برای وصف زبانش ندارد. سکوت در اینجا متضمن معنیای است که در چنگ نمیآید و کاربران زبان از صورتبندی آن عاجزند. در کنار این معنی، سکوتی دیگر نیز معنادار است: آنچه آنرا فقدان صدا مینامیم. اما ساده انگارانه است به همین بسنده کنیم. اینجا لازم است بین صدا و نویز تفکیک قائل شویم. به عنوان مثال گاه یک اندیشه و فکر مشوش، میتواند همچون نویزی، سکوت ذهن را برهم بزند و گاه یک قطعه موسیقی میتواند سکوت را به آگاهی عمیقتری تبدیل کند. بدین معنی، سکوت در مقابل نویز نیز خود نوعی صدا است. صدای پرندگان برای شما هیچگاه در طبیعت سکوت را بر هم نمیزند، بلکه سکوت را بلندمرتبهتر میسازد. مطابق این تلقی، اشارهی تأملبرانگیز مذکور ویتگنشتاین در ابتدای این نوشته، روشنگر آن است که اگرچه استفاده از واژگان درستترین شیوه فلسفهورزی است، اما غایت آن میتواند تجربه سکوت باشد. (بیشتر: +) از آنچه در این مقدمه از باب تفسیر به رأی -و نه همچون یک استدلال- ذکر کردم میخواهم به معرفی فیلمی بپردازم که سراسر، مملو از این آگاهی و تجربه است.
در سکوتی سرشار (+ و +)، مستندی است درباره زندگی در صومعه «گراند شارتروز»، یکی از ریاضتپیشهترین صومعههای جهان در چشماندازی شگرف در میان کوههای آلپ فرانسه. فیلیپ گرونینگ فیلمساز آلمانی در ۱۹۸۴ در نامهای به آیین کارتوزی اجازه فیلمبرداری از این محل را از آنان میخواهد. جوابی که میگیرد این است: «هنوز زود است، شاید ده سیزده سال دیگر». شانزده سال بعد نامهای از آیین کارتوزی دریافت میکند که اکنون آماده هستیم. «آیین کارتوزی»(+) که به «فرقه سنت برونو» نیز شناخته میشود، یکی ازفرقه های مذهب کاتولیک رومی است که به دیرهای بسته و بریده ازجهان خاکی باور دارد و راهبان در نذری ابدی، وجود خود را به خدا و زندگی روحانی وقف میکنند و در سکوتی دائمی به سر میبرند.(+)
این نخستین بار پس از بنیان گذاری از سوی سنت برونو در ۱۸۰۴ است که این صومعه درهای خود را به روی بینندهای می گشاید. گرونینگ بیدرنگ و تنها، و بدون کادر فنی خودش، با یک دوربین و یک پایه ضبط صدا رهسپار گراند شارتروز میشود و از گذر چهار ماه راهبانه زندگی کردن، از محصول فیلمبرداری در بهار و تابستان ۲۰۰۲، سه هفته در زمستان ۲۰۰۳، و نهایتا سه روز پایانی ماه دسامبر ۲۰۰۳، در سکوتی سرشار شکل میگیرد. فیلم بدون مداخله هیچ موسیقی متن و روایتی از سوی کارگردان تشکیل شده و زندگی را به شاعرانهترین تصویر ممکن بر مخاطب عرضه میکند. از این رو ریتم، بیشتر از آنکه ریتمی کند در نظر جلوه کند، همانند شعری بر بیننده میگذرد. مغازله گرونینگ از گذر نوشتن متون کتاب مقدس در لابلای فیلم همانقدر زیبا است که پرترههایش از راهبان صومعه. گویی زندگی در اینجا خود نوعی عبادت است. از دعای راهبان تا خورد کردن کرفس، که هیچ کدام در طول فیلم غلبهای بر دیگری پیدا نمیکند. از همین روست که در طول فیلم بارها یک جمله خاص از کتاب مقدس نقل میشود. مانند: «آنکس که از هرچه دارد دست نکشد، نمیتواند شاگردی مرا بکند«. چه آنکه تک تک صحنههای فیلم نه متضمن این عبارت، بلکه عین همین عبارت است. گویی مصرعی است در راستای مصرع دیگر و همینطور بیتی در ادامه بیت دیگر تا کامل کردن شاکلهی کلی و نهایی. و در همین راستا هم هست که اگرچه احتمالا تصاویر بیکیفیت در زیر نور کم فیلم به خاطر امکانات محدود گرونینگ است، اما کاملا مناسب فیلم خود را در خدمت مضمون نشان میدهد.
آنچه گرونینگ عرضه میکند بیش از یک مستند، مکاشفه و سفری روحانی برای بیننده است. چه، اگر مستند قرار بود درباره زندگی راهبها باشد وجود توضیحی درباره موقعیتها و یا نشانهای برای بیننده ضروری مینمود. اما فیلم قرار نیست روایتی از این دست داشته باشد. اگر هم چیزی هست، در مرتبه بعدی قرار میگیرد. آن فرصتی که گرونینگ از آن به عنوان یک کاتولیک نه چندان معتقد به بهترین نحو استفاده میکند، نه ثبت زندگی راهبهای صومعه گراند شارتروز، بلکه ثبت تجربهای درونیتر و مفهومی بزرگتر است. از این رهگذر شاید او هم چندان که خود فکر میکند بیاعتقاد نیست. در سکوتی سرشار آیینهای است بر ذهن شلوغ و مشوش، و افکار آشفته بیننده و حداقل بیش از دو ساعت سکوت و بلکه بیشتر از آن: مداقه و مراقبه. گویی فراتر از آنکه ما را با تجربه خود همراه کند، تجربهای برای هر بیننده است. نشانه است، و همین مایه شگفتی فیلم است. باید آن را به آرامی و بارها دید.
- فیلم را از این لینک (+) به صورت کامل میتوانید ببینید.